فیلم سینمایی اهدا کننده

The Giver یک فیلم دیستوپیایی داستانی علوم اجتماعی آمریکایی در سال 2014 به کارگردانی فیلیپ نویس و بازیگر نقش جف بریج ، برنتون تاویتز ، اودیا راش ، مریل استریپ ، الکساندر اسکارگارد ، کیتی هولمز ، کامرون موناگان ، تیلور سوئیفت و اما ترامپ است. این فیلم بر اساس رمان بزرگسالان جوان سال 1993 با همین نام توسط لوئیس لاوری ساخته شده است.
The Giver برتر در 11 آگوست 2014 ، و در 15 آگوست 2014 در تئاتر آمریکا منتشر شد و 67 میلیون دلار بودجه 25 میلیون دلاری را بدست آورد. این جایزه نامزد دریافت جایزه مردم برای "فیلم نمایشی مورد علاقه" شد. با این حال ، آن را به طور کلی بررسی مختصر از منتقدان دریافت کرد.
در پی مصیبت موسوم به ویرانه ، جامعه مجدداً سازماندهی شده است. درگیری ، درد و رنج تا حد زیادی از جامعه دور می شود ، اما احساسات ، عشق ، آزادی ، فردیت و شادی نیز از بین رفته اند. نوزادان از طریق مهندسی ژنتیک به وجود می آیند و میل جنسی از نظر شیمیایی سرکوب می شود. تمام خاطرات گذشته توسط یک شخص ، گیرنده حافظه ، به منظور محافظت از بقیه جامعه از درد برگزار می شود. گیرنده حافظه و پروتکل وی تنها افرادی هستند که می توانند رنگ را ببینند ، توانایی دیگری که در جامعه از بین می رود تا از حسادت جلوگیری کند. این اداره توسط بزرگان ، از جمله بزرگان اداره می شود.
جوناس پسری 16 ساله است که بهترین دوستانش اشر و فیونا هستند. در روز فارغ التحصیلی ، به یوناس گفته می شود که او دریافت کننده بعدی حافظه خواهد بود و به تدریج خاطراتی را از سلف خود ، بخشنده دریافت می کند. در طول آموزش خود با Giver ، Jonas به تدریج با گذشته و در مورد شادی ، درد ، مرگ و عشق می آموزد. جوناس تزریق روزانه خود را متوقف می کند و شروع به تجربه احساسات می کند. گفته می شود کسانی که جامعه را ترک می کنند "به جاهای دیگر آزاد شده اند" ، اما جوناس می آموزد که این عمل واقعاً یک شفابخشی برای مرگ با تزریق کشنده است. جوناس همچنین می آموزد که دختر گایور ، رزماری ، پیش از جوناس به عنوان گیرنده حافظه بوده است. با این حال ، هنگامی که او آموزش خود را شروع کرد ، رزماری چنان از خاطره هایی که دریافت کرده بود ناراحت شد و از او خواسته شد تا او را تبخیر کند.
جوناس شروع به آموزش یافته های خود به فیونا می کند و مفهوم احساسات را با او به اشتراک می گذارد. جوناس سپس به او می گوید که تزریق روزانه خود را متوقف کند. روز بعد ، او را می بوسید. بوسیدن یک عمل قدیمی است که برای جامعه ناشناخته است و Jonas از طریق خاطراتی که از Giver دریافت کرده است ، از آن یاد گرفته است و تماس با یک عضو غیر خانوادگی خلاف این قوانین است. جوناس همچنین خاطرات خود را با یک نوزاد ، گابریل ، که توسط پدرش به خانه آورده شده ، به اشتراک می گذارد. او بعد از اینکه متوجه شد که همین مارک را در مچ دست خود جوناس - مارک گیرنده بالقوه حافظه - دارد ، رابطه نزدیکی با گابریل ایجاد می کند.
یوناس با ابراز نارضایتی از فریب جامعه خود و عدم توجه بزرگان به زندگی بشر ، اعتقاد دارد که همه باید خاطراتی از گذشته داشته باشند. سرانجام ، گورور و جوناس تصمیم می گیرند که تنها راه کمک به جامعه این است که جوناس سفر از مرز سرزمین خود را به منطقه ای بنام "جای دیگر" برساند. انجام این کار باعث می شود خاطرات و رنگ به جامعه بازگردد. وقتی جوناس می کوشد محله خود را ترک کند ، با اشر روبرو می شود. اشر تلاش می کند تا جوناس را متوقف کند ، اما جوناس او را مشت می کند. جوناس گابریل - که به دلیل عدم موفقیت در دیدار با نشانگرهای رشد - آزاد شده است ، بازی می کند - در مرکز پرورش. فیونا جوناس را می بوسد و به او کمک می کند تا با گابریل فرار کند.
در همین حال ، مادر جوناس و اشر به رئیس بزرگان می روند تا به آنها بگویند جوناس گم شده است. جوناس موتورسیکلت را سرقت می کند و با گابریل فرار می کند. اشر توسط رئیس ارشد تعیین شده است تا از پهپاد برای یافتن جوناس استفاده کند و او را "گم کند". وقتی اشر جوناس و گابریل را در بیابان پیدا می کند ، یوناس به اشر تحمیل می کند که به او اعتماد کند و آنها را رها کند. در عوض ، اشر آنها را با هواپیمای بدون سرنشین اسیر می کند ، اما سپس با انداختن آنها به رودخانه ، آنها را آزاد می کند. اشر هنگامی که از بزرگان سؤال می شود ، دروغ می گوید و می گوید که او دستورات او را دنبال کرده است.
فیونا به دلیل کمک به جوناس محکوم به "آزادی" شده است. درست همانطور که او قرار است توسط پدر جوناس "آزاد شود" ، بخشنده سعی می کند رئیس بزرگان را ترغیب کند که بزرگان باید جامعه را آزاد کنند. بدون توجه به استدلال های Giver ، رئیس ارشد ادعا می کند که آزادی ایده ی بدی است زیرا مردم به وسایل خود رها می شوند ، تصمیم های بدی می گیرند.
جوناس و گابریل وارد یک منطقه برفی می شوند. جوناس به زمین می افتد و بر اثر هوای سرد غلبه می کند. با این حال ، او سورتمه ای مانند کسانی را که در یک خاطره ای که از بخشنده دریافت کرده ، سوار می شود ، می بیند. جوناس و گابریل با سورتمه حمل و نقل جاده ای به سرازیری می روند و از مرز به جاهای دیگر می روند و اجتماع خود را آزاد می کنند. این عمل جان فیونا را نجات می دهد ، زیرا پدر جوناس متوجه می شود که چه کاری انجام می دهد و از آزادی "او" کوتاه می رود. جوناس می فهمد که در تلاشش موفق بوده است.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد